ویروس کرونا منجر به آشکار شدن نابرابریها شده است، به خصوص زمانی که به توزیع ناعادلانه منابع معماری برای افراد میپردازد. آغاز این ویروس باعث شد که اروپاییها که میتوانستند، به عنوان مثال، از مراکز شهری که در آن زندگی میکردند خارج شده و به خانههای دوم خود در مناطق روستایی مهاجرت کنند. همچنین دیدهایم که افراد فقیرتر در مناطقی مانند نیویورک به عنوان مثال، به مناطق سبز دسترسی مناسبی ندارند – بخش حیاتی از رفاه انسانی. در این گفتگو، مسأله مسکن اجتماعی – که با نامهای مختلف در سراسر جهان شناخته میشود – نیز مطرح است و چگونه مسکن اجتماعی که در حال حاضر و در آینده طراحی میشود باید به نیازهای جهانی در حال تغییر پاسخ دهد. با مازستا همراه باشید تا جزییات یک شکست پروژهی معماری را در اختیارتان قرار دهیم. همچنین برای مطالعه مطالب معماری وارد بخش دنیای معماری شوید.
شکست پروژهی معماری
در مورد پروژههای مسکن اجتماعی، مشاهده میشود که این پروژهها به هدف اسکان افراد با کمترین منابع میپردازند و میتوانند به اشکال و اندازههای مختلفی ظاهر شوند. منظور از مسکن اجتماعی چیزی شبیه به مسکن مهر در ایران است که در منطقهایی صرفا برای اسکان دادن جمعیت شروع به ساخت و ساز میکنند. با این حال، حتی با این نیتهای خوب، نگاه سریع به تاریخ نشان میدهد که پروژههای مسکن اجتماعی وجود دارند که شکست خوردهاند، که اهمیت طراحی خوب در ایجاد یک طرح مسکن اجتماعی موفق را آشکار میسازد، از چگونگی نقش بزرگ نگهداری منظم در موفقیت درازمدت یک طرح، و چگونگی نادیده گرفتن نیازهای جوامع آسیبپذیر توسط دولتها میتواند به نتیجه برسد که مسکنی را ایجاد کند که به جای حمایت و حفاظت از جوامع، به آنها آسیب بزند.
یکی از مثالهای نمادین از طبیعت پیچیده مسکن اجتماعی، که در ایالات متحده با عنوان “مسکن عمومی” شناخته میشود، مربوط به منطقه کابرینی-گرین(Cabrini-Green) در نزدیک شمالی شیکاگو در ایالت ایلینوی است. بخشی اساسی از داستان فیلم اخیر Candyman، این پروژه مسکونی به شکل شناخته شدهترین خود در دهه 1950 به وجود آمد، زمانی که آفریقاییآمریکاییها از جنوب به سمت شمال مهاجرت کردند. نیاز به مسکن عمومی جدید وجود داشت، بنابراین شورای شهر شیکاگو به منظور فراهم کردن فضا برای ساختمانهای جدید با ظرفیت بالاتر، تصمیم گرفت که مناطق فقیر موجود در محلههای آفریقاییآمریکایی را تخلیه کند.
نتیجه این فرآیند مجموعهای از بلوکهای برجی از بتن یکپارچه بود که به ندرت ساخته شده بودند و مشکلات نگهداری داشتند. اجتماعات به طور مصنوعی ایجاد شدند و از محلههای اطراف خود جدا شدند. تمرکزهای جغرافیایی فقر ایجاد شد که توسط موقعیت کابرینی-گرین بین مناطق ثروتمند لینکلن پارک و Gold Coast در شیکاگو تشدید شد. ساکنان کابرینی-گرین به تنهایی گذاشته شدند و مجبور به سازماندهی نگهداری خود بودند و برای حمایت به اداره ناکارآمد مسکن شیکاگو درخواست میکردند. فضاهای سبز توسط شورای شهر به علت صرفهجویی در هزینه نگهداری به سطوح بتنی تبدیل شدند، باعث شد که ساکنان دسترسی کمی به فضاهای عمومی برای جمعآوری داشته باشند، و بالکنها با حفاظت از انتقال ساکنان زباله به داخل حیاط با چهرهای دل ناپذیر زندانی برای زندگی ایجاد کردند. توسعه کابرینی-گرین نمونهای افتآورانه از این است که چگونه طراحی میتواند تأثیر اجتماعی منفی داشته باشد.
آنچه کابرینی-گرین به ما نشان میدهند این است که چه چیزی یک پروژه مسکن اجتماعی موفق را تشکیل میدهدو آن ترکیب پیچیده از عوامل بسیار زیاد است. این همچنین یادآور این است که جوامع با کمترین منابع به گفتوگوهای پیوسته احتیاج دارند که نیازهای آنها را در اولویت قرار دهد.